کد خبر: 150531

آخرین سروده‌ی مهدی چراغ زاده به مناسبت اربعین؛

کاش آن روز که روزی مرا می‌دادند/ بیشتر تذکره‌ کرببلا می‌دادند

کاش می شد بنویسم که حلالم بکنید/ ننویسم رفقا فکر به حالم بکنید/ کاش آن روز که روزی مرا می دادند/ بیشتر تذکره ی کرببلا می دادند/ همه رفتند و من از هجر تو هق هق کردم/ بخدا حضرت ارباب زغم دق کردم/ کاش همراه تمام رفقا می رفتم/ پابرهنه ز نجف کرببلا می رفتم

خبرنامه دانشجویان ایران: باز هم اربعین رسید و قافله دل‌های شیدای اباعبدالله درآستانه ی رسیدن به کربلا هستند. این روزها جاده افلاکی نجف-کربلا، میعادگاه بی‌دل‌هایی‌ست که عاشقانه با پای دل راهی حرم حسین اند.

آری میلیون ها عاشق با پای برهنه و چشمی نمناک به کربلا می روند تا همزمان با عمه ی سادات ،حضرت زینب کبری به وعده گاه عشق برسند و مستمع درد دل ها و روضه های دختر فاطمه (س) باشند و هم نوا با اهل حرم به سوگواری بپردازند. به همین مناسبت آخرین سروده ی مهدی چراغ زاده شاعر جوان و اهلبیتی سرای کشورمان را منتشر می کنیم که در ادامه خواهید دید...

کاش می شد بنویسم که حلالم بکنید
ننویسم رفقا فکر به حالم بکنید

کاش آن روز که روزی مرا می دادند
بیشتر تذکره ی کرببلا می دادند

همه  رفتند و من از هجر تو هق هق کردم
بخدا حضرت ارباب زغم دق کردم

کاش همراه تمام رفقا می رفتم
پابرهنه ز نجف کرببلا می رفتم

خستگی در وسط راه چه لذت دارد
زائرت در نظر فاطمه عزت دارد

عاشق آن است که اسپند در آتش باشد
هربلایی رسد از یار دچارش باشد

جز غم عشق مگر غصه ی دیگر داریم
قسمت این است که چون کوزه ترک برداریم

در ازل با نفس عشق که بیدار شدیم
ما به بین الحرمین تو گرفتار شدیم

داغ داریم، نپرسید چرا تب داریم
از ازل در دلمان روضه ی زینب داریم

اربعین است ز افلاک نوا می آید
کاروانی بسوی کرببلا می آید

باز در کرببلا اهل حرم برگشته
خواهری پیرشده با قد خم برگشته

آب ارزان شده با مشک پرآب آمده است
پاشو اصغر که به سوی تو رباب آمده است

داشت با ناله میان همه او را می جست
دختری گریه کنان قبر عمو را می جست

آسمان  ناله زد و روضه به مشکل افتاد
خواهری را همه دیدند ز محمل افتاد

دارد از شام شب تار به او می گوید
از غم کوچه و بازار به او می گوید

آه از شام، دلم از غم بازار شکست
حرمتم در وسط مجلس اغیار شکست

خیزران و لب تو، آه سرم می سوزد
کنج ویرانه، سه ساله، جگرم می سوزد

وای از آن لحظه که شمر از ته گودال گذشت
این چهل روز به ما مثل چهل سال گذشت